سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خاطراتم

صفحه خانگی پارسی یار درباره

نظرتون چیه

 

1)چه قدر با حقوق زنان اشنایی دارید
الف)من به زنم گفته ام که میتواند حقوقش را هر ماه برای خودش خرج کند
ب)زن من خانه دار است و در جایی کار نمیکند
ج) منظورتان همان نفقه هست
د)اشنایی کامل دارم اما دلیل نمیشود که ان را رعایت کنم
2)ایا اتومبیلتان را به همسرتان میدهید؟
الف)خیر چون تا چند سال دیگه به هر دوشون نیاز دارم
ب)نهههه خطرناک است
ج)خودم نوکرش هستم هذ جایی بخواد میرسونمش
د)اصلا نذاشتم گواهی نامه بگیره و خودم رو خلاص کردم
3)ایا به همسرتان میگویید دوستت دارم؟
الف)واااااااااا
ب)خودش میداند
ج)رویم نمیشود
د)اگه یگم روش زیاد میشه
4)ایا شب ها خواب همسرتان را میبینید؟
الف)در بیداری میبینمش کافی است
ب)بله انجا هم دوا میکردیم
ج)فکرش رو بکن چه خنده بازاری میشه
د)تا قبل از ازدواج هر شب میدیدم اما الان دیگه قطع شده
5)از همسرتان راضی هستید؟
الف)نه
ب)خیر
ج) نه
د)دروغ بگم
6)رابطه تان با خانواده همسرتان چه گونه است؟
الف)بد
ب)خیلی بد
ج)افتضاح
د)چون داماد سر خانه هستم مجبورم خوب باشم.میفهمی مجبورم


زن های مظلوم

خدا به زن بیچاره رحم کنه.بخونین

 

1)چه قدر با حقوق زنان اشنایی دارید
الف)من به زنم گفته ام که میتواند حقوقش را هر ماه برای خودش خرج کند
ب)زن من خانه دار است و در جایی کار نمیکند
ج) منظورتان همان نفقه هست
د)اشنایی کامل دارم اما دلیل نمیشود که ان را رعایت کنم


2)ایا اتومبیلتان را به همسرتان میدهید؟
الف)خیر چون تا چند سال دیگه به هر دوشون نیاز دارم
ب)نهههه خطرناک است
ج)خودم نوکرش هستم هذ جایی بخواد میرسونمش
د)اصلا نذاشتم گواهی نامه بگیره و خودم رو خلاص کردم


3)ایا به همسرتان میگویید دوستت دارم؟
الف)واااااااااا
ب)خودش میداند
ج)رویم نمیشود
د)اگه یگم روش زیاد میشه


4)ایا شب ها خواب همسرتان را میبینید؟
الف)در بیداری میبینمش کافی است
ب)بله انجا هم دوا میکردیم
ج)فکرش رو بکن چه خنده بازاری میشه
د)تا قبل از ازدواج هر شب میدیدم اما الان دیگه قطع شده


5)از همسرتان راضی هستید؟
الف)نه
ب)خیر
ج) نه
د)دروغ بگم


6)رابطه تان با خانواده همسرتان چه گونه است؟
الف)بد
ب)خیلی بد
ج)افتضاح
د)چون داماد سر خانه هستم مجبورم خوب باشم.میفهمی مجبورم


یه شعر باحال

امروز از تو اینترنت یه شعر باحال دیدم که با خانوادم کلی باحاش حال کردیمو خندیدیمگفتم واسه شما هم بزارم شاید خوشتون بیاد


پیغام گیر حافظ :

رفته ام بیرون من از کاشانه ی خود غم مخور!
تا مگر بینم رخ جانانه ی خود غم مخور!
بشنوی پاسخ ز حافظ گر که بگذاری پیام
زآن زمان کو باز گردم خانه ی خود غم مخور !


پیغام گیر سعدی:

از آوای دل انگیز تو مستم
نباشم خانه و شرمنده هستم
به پیغام تو خواهم گفت پاسخ
فلک را گر فرصتی دادی به دستم


پیغام گیر فردوسی :

نمی باشم امروز اندر سرای
که رسم ادب را بیارم به جای
به پیغامت ای دوست گویم جواب
چو فردا بر آید بلند آفتاب


پیغام گیر خیام:

این چرخ فلک عمر مرا داد به باد
ممنون توام که کرده ای از من یاد
رفتم سر کوچه منزل کوزه فروش
آیم چو به خانه پاسخت خواهم داد!


پیغام گیر منوچهری :

از شرم به رنگ باده باشد رویم
در خانه نباشم که سلامی گویم
بگذاری اگر پیغام پاسخ دهمت
زان پیش که همچو برف گردد رویم!


پیغام گیر مولانا :

بهر سماع از خانه ام رفتم برون.. رقصان شوم!
شوری برانگیزم به پا.. خندان شوم شادان شوم!
برگو به من پیغام خود..هم نمره و هم نام خود
فردا تو را پاسخ دهم..جان تو را قربان شوم!


پیغام گیر بابا طاهر:
تلیفون کرده ای جانم فدایت!
الهی مو به قوربون صدایت!
چو از صحرا بیایم نازنینم
فرستم پاسخی از دل برایت!


پیغام گیر نیما :

چون صداهایی که می آید
شباهنگام از جنگل
از شغالی دور
گر شنیدی بوق
بر زبان آر آن سخن هایی که خواهی بشنوم
در فضایی عاری از تزویر
ندایت چون انعکاس صبح آزا کوه
پاسخی گیرد ز من از دره های یوش


پیغام گیر شاملو :

بر آبگینه ای از جیوه ء سکوت
سنگواره ای از دستان آدمیت
ا آتشی و چرخی که آفرید
تا کلید واژه ای از دور شنوا
در آن با من سخن بگو
که با همان جوابی گویم
تآنگاه که توانستن سرودی است


پیغام گیر سایه :

ای صدا و سخن توست سرآغاز جهان
دل سپردن به پیامت چاره ساز انسان
گر مرا فرصت گفتی و شنودی باشد
به حقیقت با تو همراز شوم بی نیاز کتمان


پیغام گیر فروغ :

نیستم.. نیستم..اما می آیم.. می آیم ..می آیم
با بوته ها که چیده ام از بیشه های آن سوی دیوار می آیم.. می آیم ..می آیم
و آستانه پر از عشق می شود
و من در آستانه به آنها که پیغام گذاشته اند
سلامی دوباره خواهم داد


 


حجاب

    نظر

امروز 2باره مامانم اینا به حجابم گیر دادن.بابا نمیدونم پدر مادر من کی متوجه میشن من بزرگ شدم.من حتی نمازمم میخونم بر عکس مامانم که چادریه و نماز نمی خونه.بابا دین که فقط به حجاب نیست.همین چند روز پیش بابام داشت بهم میگفت اصلان کی خدارو دیده.منم میدونین چی گفتم.......گفتم من دیدمش.هر روز دارم میبینمش.وقتی به خودم به تو به ادما به این مجزه های متحرک نگاه میکنم انگار خدارو میبینم

خدا جون خیلی دوست دارم


ارده قوی من

    نظر

امروز تصمیم گرفتم که از فردا دیگه درس خوندنو واسه کنکور شرو کنم اما یاده اون معلممون اوفتادم که میگفت هیچوقت نگین از فردا .از فردا ینی هیچ وقت.مام تصمیم گرفتیم از همین حالا بیفتیم تو کاره درس و مشق و دختذ خوبی بشیم.اما وارد اتاقم شدم که شرو کنم به گاز دادنیهو با دیدن وضعیت شلم شوروایه

اتاقم وا دادمپس تصمیمگرفتم اول اتقمو تمیز کنم.حدودا فکر کنم یه ساعتی طول کشید.النم انقدر خسته بودم که به جایه میز مطالعه پشت میز کامپیوتر نشستمحالا اگه خدابخواد شاید شب یه درسکی خوندیم.